یکی دو هفته ای است که فهمیده ام ایران را خیلی دوست دارم..
نه اینکه دوستش نمی داشته ام..
اما الان حالتی دارم مثل نگرانی مادری برای بچه اش.. مثل تعصب یک مادر به بچه اش که دلش نمی خواهد کسی کمتر از گل به بچه اش بگوید… مثل حمایت یک مادر که هیچ دست درازی ای به بچه اش را طاقت نمی آورد..
مثل مادری که حاضر است به هر آتشی بزند، نکند خالی بر صورت بچه اش بیفتد.. نکند مویی از او کم شود..
مثل مادری که نمی خواهد روی کسی را ببیند که بچه اش را دوست ندارد…
دوستت دارم ایران من. دلتنگت هستم. زیاد.
Advertisements